ترنم...

لحظه ای نظر؛ پوزخندی؛ و... گذر

ترنم...

لحظه ای نظر؛ پوزخندی؛ و... گذر

یک یادداشت بی ارزش

منم!

اینجا ! بلند > سیاه > مست

و دست هایم سرخ است

از داغی خون رحم یک زن نابالغ

منم!

اینجا! بی صدا >بی لبخند >

و مغزم یوسیده

از نشئه خاموش این گرد

منم!

اینجا! تا ابد>

و به همه مردانی که هر شب در میهمانی بکارت عشق من

به دیدار سبیده می روند

سلام میکنم!

و دیگر من هم نیستم...

یادمان

چند سالی بعدِِ؛ در شبی سرد یا روزی گرم ( چه فرق دارد؟) زنی مست ؛ در بستر یک مرد

... آرمیده

با دو یا سه  فرزند همسان؛

و خیس از تکان های تکراری یک هماغوشی نکراری؛

چشم هایش را خواهد بست و فکر خواهد کرد

پسرکی را خواهد دید که روزی داغی نوزده سالگی خود را با او پیموده بود...

شاید.